دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 13150
تعداد نوشته ها : 4
تعداد نظرات : 2
Rss
طراح قالب

 

 

روزی شخصی در حال نماز خواندن در راهی بود

و مجنون بدون این که متوجه شود از بین او و مهرش عبور کرد

 مرد نمازش را قطع کرد و داد زد:

 هی چرا بین من و خدایم فاصله انداختی

 مجنون به خود آمد و گفت :

من که عاشق لیلی هستم تورا ندیدم

 تو که عاشق خدای لیلی هستی چگونه مرا دیدی

 

دسته ها : متن ادبی
يکشنبه بیست و ششم 8 1387
X